میلاد عیسی مسیح و سال نو میلادی مبارک باد

کریسمس و سال نو 2018 میلادی را به شما عزیزان تبریک میکوییم. دعای ما این است که سال پر از برکت و از شادی را در پیش رو داشته باشید و کریسمس امسال برکات عیسی مسیح را برای شما و خانواده تان به ارمغان بیاورد، تا شادی فرشتگان را حس کنید که می سراییدند و اعلام میداشتند که اینک صلح میتوانند بر زمین حکمفرما شود، تا قدرت دگرگون کننده عیسی مسیح را در زندگی خود مشاهده کنید.
عیسی مسیح زمانی چشم به جهان گشود که دنیا غرق در گناه و غرق جنگ و ستیز بود. مسیح صلح وآزادی را به میان مردم آن دوران آورد. عیسی مسیح ظهور کرد که ریشه گناه و جنگ و خون ریزی را از بن بر کند، انسان را با خدا آشتی دهد و برادری و برابری را جایگزین ظلم و جنگ بکند.
عیسی مسیح هرگز شمشیر نکشید که مرمان جهان را به زور پیرو خود نماید ولی بیشتر ازهرشخص دیگری، مردم جهان ازاو پیروی کردند. عیسی مسیح هرگز برای خود لشکر و قوای نظامی تشکیل نه داد و خود جنگ نکرد ولی بیشتر ازهر شاهنشاه جهان، دنیا را تسخیر کرد.

میلاد عیسی مسیح

   عید میلاد یا عید مولودِ با برکتِ عیسی مسیح را برای شما تبریک و تهنیت میگویم۰ نهایت آرزوی من است که این عید، برای هر کدام شما مفهوم و پیغام خاصی از نو زیستن، صلح، آشتی و بخشش را داشته باشد.
این فرخنده روز، با اهمیت ترین و پرارج ترین روز بری خدا جویان ومومنین است، زیرا خداوند بیش از  ۲۰۰۰ سال پیش، نجات دهندۀ را، به این دنیا فرستاد تا ما را از حاکمیت و فرمانروایی شیطان و گناه، آزاد و سبک بار بسازد و برای ما زندگی نو و با مفهومی را عنایت فرماید.
خوب زمانیکه یک نفر گناه یا کاری را انجام میدهد که مستحق جزا و توبیخ است، این فرد گناهکار، منتظر کسی میباشد تا از او دستگیری و حمایه نماید. این نجات دهنده عیسی مسیح میباشد. عیسی مسیح، به خاطر نجات ما از گناه به این جهان آمد.
عیسی مسیح در شهر بیت لحم به دنیا آمد. چهل روز بعد از تولد عیسی، مریم و یوسف عازم اورشلیم شدن. انها به دو دلیل به اورشلیم رفتن. ابتدا به هیکل، یعنی به خانۀ خدا رفتن تا عیسی را به خداوند تقدیم کنند. مطابق شریعت یهود، تمامی اول باری یا نخست زادگان ذکور چه حیوانات و چه از انسانها، برای خدا مقدس تلقی می‌شد. نخست زادۀ حیوانات  که گوشت آن حلال بود  قربانی می‌شد، یعنی به خدا تقدیم میگردید. نخست زادۀ انسانها قربانی نمی‌شد، بلکه باید با پرداخت هدیه‌ای نقدی در چهل روزگی، فدیه داده می‌شد.
دلیل دوم عزیمت مریم و یوسف به اورشلیم، گذراندن قربانی تطهیر بود. ما در کتاب لاویان می‌بینیم که گفته می‌شود هر زن پس از ولادت به مدت سی و سه روز ناپاک است و بعد از آن باید برای دادن کفاره به معبد  برود.
مطابق شریعت یهود، مادر و پسر نوزاد برای مدت چهل روز بعد از تولد نوزاد »نجس «تلقی می‌شدند. در واقع لغتی که لوقا در یونانی برای منتظر استفاده می‌کند به مفهوم انتظار برای یک تغییر دهنده برای یک چیزی که همه چیز را  دگرگون می‌کند، است. به مفهوم واقعی کلمه آنها گوش به زنگ ظهور مسیح بودند.
در اورشلیم مردی به نام شمعون زندگی میکرد که درستکار و پارسا بود و در انتظار نجات اسرائیل بسر میبرد و روح القدس بر او بود
در واقع شمعون دلیل خوبی برای امید و انتظار کشیدن داشت. تمام تمرکز شمعون بر تسلی و آرامی بود که مسیح با خود می‌آورد. در واقع بزرگترین نماد یهودیان آن دوران از مسیح، تسلی دهندگی و تسلی بخش بودن مسیح بود .
امروز هم بسیاری از ما در سختی و مشکلات هستیم و نیاز به آرامی خدا داریم  ودر انتظار آرامی خدا هستیم. در واقع نیاز به تسلی یکی از نیازهای عام نژاد بشر است. آیا ما هم مثل شمعون با امید به انتظار ورود مسیح به زندگی خود ما هستیم یا نه؟   وقتی خدا اراده میکند و میگوید که میخواهد  کاری بکند، حتما آن  کار را می‌ کند پس دلیلی برای نا امیدی وجود ندارد.
چرا فقط این دو نفر باید به ملاقات مسیح می آمدن و اورا می‌ دیدن. چرا نباید همه یهودیان از این موهبت برخوردار می‌شدند مگر تمام آنها منتظر آمدن مسیح بودن؟
هر دو آنها هم به جستجوی خدا بودند و هم امید داشتن که خداوند کاری انجام می‌دهد. درواقع چیزی که سبب می ‌شود آنها بتوانند عیسی مسیح را تشخیص بدهند و او را در واقع دریافت بکنند اشتیاق آنها برای خداوند بود تا نجات دهنده و تسلی دهنده‌‌ای را برای آنها بفرستد.
در واقع شناخت و دریافت ما از مسیح مربوط میشود به اشتیاقی که ما برای خداوند داریم، اشتیاقی که برای نجات و فدیه داریم آنهانی که به جستجوی خداوند هستند او را خواهند یافت. کسانی که مشتاق مسیح هستند با او زندگی می‌کنند و زندگی آنها تبدیل می شود. شمعون و حنا مشتاق بودند و آنها مسیح را یافتن و او را  در آغوش گرفتند.
روح خدا،  شمعون را ملزم کرد تا به صحن معبد برود  و آنهم وقتیکه که یوسف و مریم کودک شانرا برای اجرای مراسمی که مرسوم بود به معبد می‌آوردند. مریم و یوسف آن روز هم برای تقدیم کودک به خداوند و هم برای پاکی از نجاست به معبد رفته بودند و این بر اساس شریعتی بود که موسی به آنها داده بود. وقتی شمعون به این کودک نگاه کرد او میفهمید که خداوند به وعده خودش عمل کرده. عمانوئیل یعنی خدا با ماست درست در پیش چشمان شمعون بود او آمده بود تا ترس و اسارت و نا امیدی را محو کند
هیچ چیز خاصی در مورد مریم و یوسف وجود نداشت که قابل شناسایی باشند و یا با دیگران فرق داشته باشند اما شمعون و حنا مستقیم به سمت آنها میروند و مسیح  را در آغوش میگیرند.
یکی دیگر از شخصیتهایی که با شکیبایی تمام منتظر مسیح بود پیره زنی بنام حنا بود که کلام خدا میفرماید وقتی همسر او وفات نمود او باقی عمر خود را ، چه شب و چه روز، صرف روزه و مناجات و دعا در معبد کرده بود.
او نیز دقیقا منتظر همان شخصی بود که شمعون بود اما با یک گرایش و با یک دیدگاه دیگر. او به عوض اینکه منتظر تسلی دهنده باشد منتظر بخشایش بود. در واقع او وقتی خداوند را شکر می‌کند نوید یک نجات دهنده و یک فدیه دهنده را به همه اعلام می‌کند.  در دوران حنا در واقع این واژه یک فدیه نهایی و نمادی از قدرت خداوند برای در هم شکستن و آزادی از اسارت بود. در واقع روز پسح که روز نجات قوم خدا از اسارت از مصر بود اشاره به رهایی از اسارت و بندگی گناه داشت و حنا، خدا را به خاطر چنین یک نجات دهنده شکر می‌کند. از اینکه او بلاخره موفق به دیدن نجات دهنده شده است و در واقع او خداونده بخاطر کسی شکر میکند که میتوانست قوم او را از گناهان شان نجات بدهد وقتی مسیح آمد هر آنچه را که شمعون و حنا منتظر آن بودن، برآورده کرد.
در این ایام که روزای پُر از مشقت و مشکلات و قتل و دزدی رشوه خوری و بی امنیتی درجامعه و کشور ما و شما حکم روایی میکند، هر کدام ما وشما به یک تسلی دهنده به امید دهنده و به کسی ضرورت داریم
که در درد ها و غم های ما، ما را همراهی کند.
آیا شما در این ایام در شرایطی از ترس از مشکلات، از عدم اطمینان به آینده مثل شمعون هستید؟  آیا شما به آرامی و تسلی خداوند نیاز دارید آیا نیاز به حضور خداوند را  درزندگی تان دارید؟
اگر دارید، مسیح همۀ این نیازی های روحانی و معنوی شما را برآورده می نماید. عیسی مسیح به این دنیا آمد تا به همۀ ما و شما آرامی و تسلی ببخشد. فرق نمیکند که درکجا و در چه حالتی هستیم.
عیسی مسیح به هر یکی از ما وشما خطاب میکند و میفرماید که:“ ای تمامی زحمتکشان و گرانباران نزد من بیایید و من به شما آرامی خواهم داد“. ( متی ۲۸:۱۱)
پاسخ شما به این دعوت همگانی عیسی مسیح چیست؟  چه زیباست که مثل حنا خدا را به خاطر عیسی مسیح شکر کنیم و مژده نجات عیسی مسیح را به دیگران مژده دهیم.
عزیزان، تنها از طریق پذیرفتن و ایمان به عیسی مسیح است که ما میتوانیم از بخشش گناهان خود توسط خدای مهربان اطمینان کامل یافته، صاحب حیات جاویدان شده و نزد خدا، تا ابد، زندگی کنیم٠
این فرخنده مولود و زاد روزعیسی مسیح، به همۀ شما مبارک باد!

داستان تولد عیسی مسیح

در يك قریه گمنام در فلسطين، تقريباً 2000 سال قبل، كودكي در يك طویله به دنيا آمد. تا به امروز تمامي دنيا تولد عيسي مسيح را جشن ميگيرد.
تولد عیسی مسیح مطابق به پیشگویی های که خدا توسط انبیا کرده بود به انجام رسید و عیسی مسیح از مریم باکره بدنیا آمد.
خداوند زیاد تر از سه صد بار درعهد عتیق کتاب مقدس توسط انبیا در باره آمدن نجات دهندۀ بشر یعنی عیسی مسیح خبر داده بود. عیسی مسیح دقیقاً مطابق به این پیشگویی ها به دنیا آمد.
یکی از این پیشگویی ها را خداوند ششصد سال پیش از تولد شدن عیسی مسیح توسط اشعیای نبی خبر داده بود. خداوند به زبان اشعیا نبی می فرماید:“ پس در این صورت خداوند خودش علامتی به شما میدهد و آن اینست که باکره ای حامله شده پسری بدنیا میآورد و او را عِمانوئیل (یعنی خدا با ما است) می نامد.“ (اشعیا٧: ١٤)
حتی جای تولد شدن عیسی مسیح را خداوند توسط انبیا خبر داده بود. تقریباً چهار صد سال پیش از تولد عیسی مسیح میکا نبی محل تولد او را پیشگویی کرده ” ای بیت الحم افراته، گرچه تو یکی از از کوچکترین شهرهای یهودا هستی، با اینهم از تو پیشوائی ظهور میکند که از ازل وجود داشته است و بر قوم اسرائیل سلطنت میکند.« ( میکا 2:5)
در این آیه برعلاوه که محل تولد مسیح موعود پیشگویی شده بود، یک حقیقت بسیار جالب دیگر هم در این آیه وجود دارد. این حقیقت این است که میکا نبی نبوت کرده میفرماید: طلوع های او از قدیم و از ایام ازل بوده است یعنی اینکه مسیح پیش از اینکه در بیت الحم از مریم باکره تولد شود در ازل با خدا بود و در یک زمان معین جسم انسانی به خود پوشید و به قدرت خدا از مریم باکره تولد یافت.
مولانا جلال الدین بلخی که از مفاخر وطن عزیز ما افغانستان است این موضوع ره از زبان عیسی مسیح این طور بیان میدارد:
عالم نبود و من بوده ام      آدم نبود و من بوده ام
پیش از همه عالم بوده ام   من عاشق دیرینه ام
نه آسمان بود نی زمین     نه عرش رب العالمین
حق بود نورشمس الدین   من عاشق دیرینه ام
عیسی مسیح از لحاظ ظاهری، جمساً در یک شهر از یک دختر باکره بنام مریم تولد شد و در بین یک قوم یعنی قوم یهود تولد یافت. اما در حقیقت او کسی بود که ازل بود. او از ابتدا وجود داشت، یعنی پیش از عالم و آدم این نور یعنی مسیح وجود داشت. ای نور به این سبب بدنیا آمد که راه نجات برای کسانی که از خدای حقیقی دور هستند آماده نمایند.
دانیال نبی تاریخ دقیق تولد عیسی مسیح را صد ها سال پیش از تولد او پیشگویی کرده بود. دانیال نبی نه تنها تاریخ تولد عیسی مسیح را پیشگویی کرده بود، بلکه وقت مصلوب شدن او را هم پیشگویی کرده بود.
خداوند دو هزرا سال پیش از امروز نجات دهنده را در وجود عیسی مسیح به زمین فرستاد.
وقتی که اجداد ما آدم و حوا را خدا به سبب بغاوت و نافرمانی از باغ عدن خارج نمود، از زمان به بعد بین خدا و انسان جدایی بوجود آمد. گناه و نافرمانی آدم به نسل های ما بعد او به میراث رسید. انسان از طریق قربانی کردن حیوانات تلاش کردن که گناهی که از اجدادش برای او به میراث رسیده بود یعنی دوری از خدا راکفاره نمایند. اما این قربانی ها نمی توانست که انسان را برای همیشه از ملامتی گناه نجات و با خدا آشتی دهد. ما به این عقیده هستیم که خدا با وجود اینکه عادل است و از گناه نفرت دارد ولی آنرا بی جزا نمی گذارد، خدای قادر مطلق محبت کامل هم است. او با محبتی که به انسان داشت از همان شروع به فکر این شد که یک روز انسان نا فرمان و گمراه شده را دوباره به خود نزدیک نماید. او از آغاز، وعده آمدن نجات دهنده را به انسان داده بود.
عیسی مسیح آمد نه تنها به خاطر یک نفر بلکه برای تمام نسل بشر برای یک بار مصلوب شد و همه انسانها را از مرگ حتمی نجات داد.
بعضی مردم به ای فکر هستند که ما می توانیم با مراسم دینی خود یعنی به روزه گرفتن، قربانی کردن و نماز و خیرات می توانیم ای تاوان گناه بدهیم و خود را از جزای گناه نجات بدهیم. اما این یک خوش باوری مطلق است که ما خود را توسط آن فریب میدهیم.
کدام روزه و نماز ما به آن اندازه خوب و کامل است که صد در صد رضایت خدا را حاصل نماید و ما را از جزای مرگ نجات دهد. گناه ما و کار های نیک ما به بهیچوجه با هم برابر شده نمیتواند. در حقیقت ما نمیتوانیم که تاوان گناه خود را بپردازیم. باید کسی دیگر تاوان ما را بدهد و از این جزا ما را نجات دهد.
عیسی مسیح تاوان گناه ما را بر روی صلیب پرداخت. او به عوض ما کشته شد و تاوان گناه ما را پرداخت. از طریق صلیب او ما نجات یافتیم. کسانیکه قربانی عیسی مسیح را به حیث تاوان گناه خود قبول میکند نجات پیدا میکند و آن رابطۀ که در شروع یعنی در زمان جد ما آدم همرای خدا قطع شده بود آن را دوباره برقرار می نماید. آنها فرزند خدا میشود و مانند جد ما که در شروع همرای خدا در باغ عدن مشارکت و دوستی داشت، مشارکت و دوستی برقرار می نمایند. او دیگر مجبور نیستند که با مراسم دینی شکسته و ریخته خود در فکر کفاره گناه خود باشند، بلکه آنها خدا را مثل پدر خود محبت میکنند و هرآنچه که در توانشان است از دل برای خوشنودی او انجام میدهند.

فیض عیسی مسیح

موضوع فیض عیسی مسیح یکی از مهمترین اصولی است که می توان آنرا از مسیحیت استخراج کرد ودرزندگی روزمره بکاربرد. راه حل اساسی آن نه به اکتشافات ما ونه به طرق علمی ، بلکه به رابطه صمیمی با مسأله ایمان به عیسی مسیح وابسته است. یعنی کسی نمی تواند این غرور وافتخار را در خود داشته باشد که این فیض را از راه اعمال ولیاقتهای خودش بدست آورده است.  فیض عیسی مسیح محصول داد و ستد، یا محصول مبادله خدمات به عیسی در قبال فیض نیست. بلکه فقط وفقط فیض مجانی عیسی مسیح به ایمانداران حقیقی خود است. حال سوالی پیش روی شریعت گراها قرارمی گیرد که آنها را لغزش میدهد آنهم این است که برای رسیدن به نجات ویا عادل شمرده شدن در حضور خدا چه باید کارکرد؟  آنها به انجام اعمال در شریعت عادت کرده اند! ما در تاریخ افرادی را داریم که به درستی به شریعت عمل کرده اند،مثل شمعون پیرکه به عیسی تبریک گفت وعیسی را نجات خود دانست وخیلی افراد دیگر. وکسانی هم بوده اند که شریعت را به نفع خود تفسیر کرده اند، مثل قیافا وکسانی که اصرار بر به صلیب کشیدن عیسی را داشتند.
حال قرارگرفنتن در موقعیتی مشابه قیافا ما را به نفی شخصیت عیسی می رساند.وقرارگرفتن درموقعیت مشابه افرادی مثل شمعون پیر یا حواریون عیسی ما رابه فیض و نجات عیسی می رساند.
خداجهان را آنقدرمحبت نمود که پسر یگانه خود را داد . و وقتی می گوید که پسر یگانه خود را داد تا هرکه بدو ایمان آورد هلاک نگردد، این همان پیام صلیب برای نجات است ونتیجه ایمان به عمل کفاره مسیح را می رساند که با ایمان به فیض مسیح مژده آزادی از اسارت مرگ ورسیدن به حیات جاودانی را دارد که بوسیله آن ما نزد خداعادل شمرده می شویم. و وقتی می گوید  هرکه بدو ایمان آورد هلاک نگردد ، نشان می دهد که عیسی پسر خدا با عملش راه فیض را گشوده ونپذیرفتن آن هلاکتی را بدنبال دارد که سیر طبیعی برای بشراست. او نه شریعت ونه چیز دیگری را معرفی نمی کند وبیان می کند که فقط وفقط پسر خدا می تواند کفاره گناه باشد پس در دوره ای که فیض مسیح عمل می کند همه وابستگی ها باید به بزر گترین هدیه خدا به جهان یعنی  پسر خدا باشد باشد چرا که اصولا ً پسر است که وارث یا ولی عهد است وتا زمانی که پسر ارشد باشد خادمین  نوکران  ودیگر اقوام وارث نمی شوند پس ما چطور می توانیم وقتی که پسر خدا را داریم دوباره باز گردیم وشریعت گرا شویم در زمانی که مسیح تعین کرده که دوره فیض اوست و عدالتی را که ما نمی توانیم بدست بیاور یم او به ما داده. عیسی ما را دوستان خود می خواند: » شما دوست من هستید اگر آنچه به شما حکم کنم بجا آورید دیگر شما را بنده نمی خوانم زیرا بنده آنچه آقایش می کند نمی داند لیکن شما را دوست خواندم زیرا آنچه از پدر شنیده ام به شما بیان کردم« (یوحنا ١٤:١٥-١٥ )
این دوستی تا آنجا ادامه پیدا می کند که آینده ما را هم در بر می گیرد چرا که آنقدر صمیمی شده که دوست ما عیسی مسیح چون دید که ما از بیماری مهلک گناه رنج می بریم و می میریم او از روی عشقی که به ما داشت جانش را فدای زندگی ما کرد. آیا باید فیض این دوست را نادیده گرفت آیا کسی می تواند اینقدر بی رحم باشد که چنین سخاوتی را نادیده بگیرد. زمانی یک دوست برای ما یک کارت  تبریک میفرستد چقدر برای ما با ارزش است. دوستی که آنقدر به ما نزدیک است که پدرش را بابای خود می دانیم آیا لایق که به او بی تفاوت باشیم.  در رومیان ٨: ١٥میخوانیم »ا ز آنرو که روح بندگی را نیافته اید بلکه روح پسر خواندگی را که به آن ابا ای پدر ندا می کنید. « عیسی مسیح آنقدر به ما علاقه داشت که جسمش را برای ما داد وروحش را به ما داد او باتمام روح وجسم ما رادوست دارد.
با آ رزوی دریافت زندگی جاوید وفیض عیسی.  ( نوشتۀ سپهرنافذی)

محبت واقعی تنها در حرف نیست

عیسی مسیح به ما محبت کرد و محبتش را با دادن جان خود بخاطر ما در روی صلیب نشان داد. از اینجا مشخص می شود که محبت تنها در حرف نیست، بلکه عملکرد و بخشیدن می طلبد. شاید حرفی به کسی بزنید، تشویقش کنید، قسمتی از وقت تانرا صرف او نمایید  به او پول بدهید و غیره. اما موضوع این است که محبت تانرا در عمل بدهید . محبت آماده حمایت در حین احتیاج است. همانطور که در اول یوحنا می گوید« ما معنی محبت را درک کرده ایم، زیرا مسیح جان خود را در راه ما فدا کرد. پس ما نیز باید جان خود را در راه برادران خود فدا سازیم. آیا ممکن است محبت خدا در کسی باشد که از ثروت دنیا بهره مند است ولی وقتی برادر محتاج خود را می بیند، محبت خود را از او دریغ نماید؟»( اول یوحنا 3: 16-17)
عیسی مسیح محبت خود را با دادن جانش برای ما نشان داد. محبت در حرف مفهوم ندارد بلکه باید در اعمال آشکار شود. همانطورکه اول یوحنا 3: 18 می گوید : « ای فرزندان من، محبت ما نباید فقط در قالب حرف و زبان باشد، بلکه باید حقیقی باشد و در عمل دیده شود»
محبت ما نباید در حرف و زبان، بلکه در عمل و راستی باشد. نباید در حد نظری بلکه در حد عملی باشد.
وقتی محبت از روی راستی باشد، درعمل خود را نشان میدهد. کلام خدا به ما می گوید که دقیقا خدا ما را دوست دارد و محبت اش را  به ما نشان داده است. همه چیز با محبت خدا نسبت به جهان آغاز می‌شود. خدا محبت است (اول یوحنا ۴: ۸).
خدا تمام جهان را دوست دارد. او فقط یک مردم خاص را دوست نداشت؛ او هر کس را از هر قشر و طبقه ای، ثروتمند و فقیر، سیاه یا سفید دوست دارد و با آنها محبت میکند. خدا  آنقدر ما را محبت کرد که پسر یگانۀ خود را در این دنیا برای نجات ما روان کرد تا هر که به او ایمان آورد هلاک نکردد بلکه صاحب حیات جاویدان گردد.